خیلی دارم مقاومت میکنم که باز یکی از شعر یا متنای عاشقانهای که هزارساله سِیوشون کردم و هلاکشونم رو پست نکنم =))) واسه همین اجازه بدین بگم قلبا امیدوارم این جشنواره هرچه زودتر به خیر و خوشی تموم شه که هم کیف کنم از اینکه این همه دردسر تو این دو ترم ارزشش رو داشت، هم به بقیه زندگیم برسم، هم دیگه لازم نباشه سنتورمو جابجا کنم و از این درد لعنتیِ کتف و مصرف مسکن خلاص شم -__-
باید کسی را، پیدا کنم دوستم داشته باشد آنقدر که، یکی از این شبهای لعنتی آغوشش را، برای من و یک دنیا خستگی بگشاید! هیچ نگوید هیچ نپرسد . •|نزار_قبانی| ------------------------ یادش بخیر پارسال این موقعها بود. روزی که اینو خوندم با همه قلبم درکش کردم. چقدر پارسال از حالا دوره.
درباره این سایت